النا و ایلیای من
باورم نمیشه عزیزکم که دوسوم از دوره بارداریم رو پشت سرگذاشتم. اون یک سوم باقیمونده هم خدابزرگه. راستی از عزیزی شما براتون بگم که بیصبرانه و بیشتر از من و بابایی منتظر اومدنته. بیشتر از روزی هزاربار شکمم رو محکم بوس میکنه و همش میگه: " مامان نی نی مون که به دینا(Doyna) بیاد اسباب بازیهام رو بهش میدم" " مامان نی نی مون رو سوار ماشینم میکنم، دوچرخه هم سوارش میکنم" " میذارمش تو کالسگه خودم میبرمش بیرون" " تفنگم هم که پسلونه هست میدم واسه خودش" " مامان خییییییییییلی دوسش دالم" آخر سر هم گیر میده که " مامان بیارش بیرون میخوام باهاش بازی کنم" حتی وقتی با...
نویسنده :
مـامـــان فــاطــمـــه
8:39