ایلیاجونایلیاجون، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

مهمون ناخونده

النا و ایلیای من

باورم نمیشه عزیزکم که دوسوم از دوره بارداریم رو پشت سرگذاشتم. اون یک سوم باقیمونده هم خدابزرگه. راستی از عزیزی شما براتون بگم که بیصبرانه و بیشتر از من و بابایی منتظر اومدنته. بیشتر از روزی هزاربار شکمم رو محکم بوس میکنه و همش میگه: " مامان نی نی مون که به دینا(Doyna) بیاد اسباب بازیهام رو بهش میدم" " مامان نی نی مون رو سوار ماشینم میکنم، دوچرخه هم سوارش میکنم" " میذارمش تو کالسگه خودم میبرمش بیرون" " تفنگم هم که پسلونه هست میدم واسه خودش" " مامان خییییییییییلی دوسش دالم" آخر سر هم گیر میده که " مامان بیارش بیرون میخوام باهاش بازی کنم" حتی وقتی با...
18 شهريور 1394

دلم تنگ است

دلم کوچک شده ،خیلی کوچک، زود میگیرد ، زود شاد میشود ناراحت میشود و با لبخندی فراموش میکند دلم عجیب تنهاست حس کودکی را دارد که سرگردان و وحشت زده به دنبال گمشده اش میگردد گمشده ای دارد که اکنون دستانش بوی خدا میدهد دلم تنگ است مادر آغوش گرمت را میخواهد و دم مهربانت را دلم میگوید هرچه میگذرد بیشتر میخواهمت ...   ...
10 شهريور 1394

مرد کوچک

تقدیم به آنکه , در کنارم نیست ! ولی حس بودنش به من شوق زیستن میدهد. سلام سلام به جیجر مامانی که از امروز آقا ایلیا باشن. عزیز دلم امروز روزی هستش که جنسیت شما که کلی چشم انتظار داشتی واسه دونستنش مشخص شد و شما گل پسر ما شدی. راستش به دلم افتاده بود که پسر میشی واسه همین از روز اول که وبلاگت رو ساختم این اسم رو هم توی رمز عبور وبت وارد کردم . امیدوارم از اسمت خوشت بیاد پسرم . آخه میدونی این اسم رو قبل از تعیین جنسیت خواهری شما با بابایی انتخاب کرده بودیم و قرارمون این بود اگه بچمون پسر باشه (ایلیا) و اگه دختر شد (النا) بذاریم. میدونی؛ میخوام یه رازی رو بهت بگم. همیشه حتی قبل از ازدواجم دوست داشتم صاحب یه...
8 شهريور 1394
1